-
اي چراغ خلد ازين مشکوةمظلم کن کنارشاعر : عطار تو شوي نور علي نور که لم تمسسه ناراي چراغ خلد ازين مشکوةمظلم کن کنارپاي کوبان دسته گل بر برين نيلي حصارنيل برکش چشم بد را و سوي روحانيانتو هنوز اندر نهاد خويشي آخر شرم دارقدسيان دربند آن تا کي برآيي زين نهادچون بماندي در غريبي شهر بند پنج و چارگر غريب از شهريي کي ره بري سوي دهيچيست آن حاصل همه بيحاصلي روز شمارگيرم آنچت آرزو آن است حاصل شد همهپس تو بر هر آرزو انگار گشتي کامکارچون نخواهد بود گامي کام دل همراه توگر هو