-
چرخ مردم خوار اگر روزي دو مردمپرور استشاعر : عطار نيست از شفقت مگر پرواري او لاغر استچرخ مردم خوار اگر روزي دو مردمپرور استکاختران چون لعبتانند و فلک چون چادر استزان فلک هنگامه ميسازد به بازي خيالمرگ اين هنگامه را چون وامخواهي بر در استعاقبت هنگامهي او سرد خواهد شد از آنککاخرين روزي به سر باريش مرگي درخور استدر جهان منگر اگرچه کار و باري حاصل استجملهي زير زمين پر لعبت سيمين بر استدل منه بر سيم و بر سيمين بران دهر از آنککين همه خاک زمين خاک بتان دلبر ا