-
گفتم بخرم غمت به جانيشاعر : عطار بر من بفروختي جهانيگفتم بخرم غمت به جانيعشوه خرد از تو هر زمانيمفروش چنان برآن که پيوستچون چنگ ز هر رگم فغانيبنواز مرا که بي تو برخاستيعني که رگي و استخوانيني ني چو ربابم از غم تونوميد ز چون تو دلستانياي دوست روا مدار دل رادانم نبود تو را زيانيدستي بر نه اگر کنم سودتا چند ز رحمت گرانييا ني سبکم بکن ز هستيتا ميماند ز من نشانيچون شمع مرا ز عشق ميسوزاز محو رسد سوي عيانيعطار چو بي نشان شد از عشق
#سرگرمی#