-

گر مرد راه عشقي ره پيش بر به مرديشاعر : عطار ورنه به خانه بنشين چه مرد اين نبرديگر مرد راه عشقي ره پيش بر به مرديدرمان مجوي دل را گر زنده دل به درديدرمان عشق جانان هم درد اوست دايمنه هيچ ره سپردي نه هيچ گرد کرديگفتي به ره سپردن گردي برآرم از رهدر پيش عشق سرکش چون پيش باد گرديگرچه ز قوت دل چون کوه پايداريتو پيش صف چه آيي چون نه زني نه مرديمردان مرد اينجا در پرده چون زنانندتو مست از چه گشتي چون جرعهاي نخورديمردان هزار دريا خوردند و تشنه مردندمرتد شوي اگر تو يک دم