-
اي صد هزار عاشقت از فرق تا به پايشاعر : عطار پنهان ز عاشقانت رويي به من نماياي صد هزار عاشقت از فرق تا به پايقوت دلم بده ز دو ياقوت جانفزايآب رخم مبر ز دو جادوي پر فريبتا کي زنم چو ذرهي سرگشته دست و پاياندر هواي روي تو اي آفتاب حسناي آفتاب جان من از قعر جان برآيچون سايهاي فرو شدم از عشق تو به خاکبگشاي کارم از سر زلف گرهگشايبر کارم اوفتاد ز زلف تو صد گرهاز حلقههاي آن شکن زلف دلربايبردي دلم به زلف و دلم بوي ميبردبر روي اوفتاد و شکن يافت چند جايدور از رخ تو زل