-
گر کسي يابد درين کو خانهايشاعر : عطار هر دمش واجب بود شکرانهايگر کسي يابد درين کو خانهايهر بن مويش بود بتخانهايهر که او بويي ندارد زين حديثزين سخن خواند مرا ديوانهايهر که در عقل لجوج خويش ماندباز ماند تا ابد بيگانهايهر که اينجا آشناي او نشداين سخن نشنوديي افسانهايگر چنين خوابت نبردي از غرورپر دلي ميبايد و مردانهايزنصفت را نيست با اين راز کاراز دو عالم ميببايد دانهايمرغ اين اسرار را در حوصلهشاخ شاخ آيد دلت چون شانهايگر ازين مويي چو شانه ره بريهست زين هر دو