-
در راه تو مردانند از خويش نهان ماندهشاعر : عطار بي جسم و جهت گشته بي نام و نشان ماندهدر راه تو مردانند از خويش نهان ماندهمحبوب ازل بوده محجوب جهان ماندهدر قبهي متواري لايعرفهم غيريدر زير سوادالوجه از خلق نهان ماندهدر کسوت کادالفقر از کفر زده خيمهنه بوده و نه نابوده ني مانده عيان ماندهقومي نه نکو نه بد نه با خود و نه بيخوددر کون و مکان با تو بي کون و مکان ماندهدر عالم ما و من ني ما شده و ني منهم جان همه و هم تن ني اين و نه آن ماندهجانشان به حقيقت کل تنشان به