-
ساقيا گر پختهاي مي خام دهشاعر : عطار جان بي آرام را آرام دهساقيا گر پختهاي مي خام دهيک صراحي باده ما را وام دهخيزو بزمي در صبوحي راست کنخفتگان مست را دشنام دهصبح پيدا گشت و شب اندر شکستبار کم کش بادهي گلفام دهچون بخواهي ريخت همچون گل ز بارهمچو بلبل سوي گل پيغام دههمچو گل شو بادهي گلفام نوشيا نه خوش خوش داد اين ايام دهداد خود بستان که ايام گل استنيم مستان را پياپي جام دهگر سراسر نيست دردي در فکنچون درآيد وقت تن در دام دهچون اجل دامي گلوگير آمده استسوخت از غم هين شرا