-
دوش درآمد ز درم صبحگاهشاعر : عطار حلقهي زلفش زده صف گرد ماهدوش درآمد ز درم صبحگاهکرده پريشان شکنش صد سپاهزلف پريشانش شکن کرده بازمژده رسان باد صبا صبحگاهاز سر زلفش به دل عاشقانتا دلم از درد برآورد آهمست برم آمد و درديم دادتوبه کني توبه بتر از گناهگفت رخم بين که گر از عشق منزين مي نوشين بدهي گاه گاهگفتمش اي جان چکنم تا مراتا برسي زود بدين دستگاهگفت ز خود فاني مطلق بباشگرچه بگردي تو نگردي تباهگر بخورندت به مترس از وجوددر شکمش مشک شود آن گياهآهو چيني چو گياهي خوردتا برهي از