-
اي روي تو آفتاب کونينشاعر : عطار ابروي تو طاق قاب قوسيناي روي تو آفتاب کونيننقدي روشن چو چشم تو عينبر روي جهان نديده چشمييک چشمه نديد چشم بحرينجز چشمهي کوثر لب تومويي آمد ميانش مابينديدم کمر تو را ز هر سويجان به که کنم نه کان به ميتينچون تو گهري ز کان جانياز لعل تو يک شکر کند دينميرفت دلم به غرق تا بوکبربود و کشيد در عقابينزلفت چو عقاب در عقب بودخال تو بس است قرةالعينگر ديدهي من سپيد کرديدرد تو بسي است ثانياثنيندر غار غم تو جان ما راالقاي عصا و خلع نعلينافکندهي تو شدم