-
اي نهان از ديده و در دل عيانشاعر : عطار از جهان بيرون ولي در قعر جاناي نهان از ديده و در دل عيانخود تويي از هر دو بيرون جاودانهر کسي جان و جهان ميخواندتهم ز جان ميجويدت دايم جهانهم جهان در جانت ميجويد مدامنه که جاني، ليک چون گردي نهانتو جهاني، ليک چون آيي پديدچون نهان گردي چو جاويدي عيانچون پديد آيي چو پنهاني مدامهم نه ايني هم نه آن هم اين هم آنهم نهاني هم عياني هر دوييتن ز پيدايي تو جان بر ميانجان ز پنهاني تو در داده تنتن چو در جوش است چون يابد نشانجان چو بي چون