-
چه مقصود ار چه بسياري دويديمشاعر : عطار که از مقصود خود بويي نديديمچه مقصود ار چه بسياري دويديمبسي خواري و بي برگي کشيديمبسي زاري و دلتنگي نموديمبسي در جستجويش ره بريديمبسي در گفتگوي دوست بوديمگهي رندي و قلاشي گزيديمگهي سجاده و محراب جستيمبه هر پر کان کسي پرد پريديمبه هر ره کان کسي گيرد گرفتيمبه جان و دل غم عشقش خريديمچو عشق او جهان بفروخت بر ماز نور حضرت او ناپديديممگر معشوق ما با ماست زيراکه چون بادي به عالم بر وزيديمبه دست ما به جز باد هوا نيستدرين محنت به خون بر