-
دامن دل از تو در خون ميکشمشاعر : عطار ننگري اي دوست تا چون ميکشمدامن دل از تو در خون ميکشمسوي چشم خونفشان خون ميکشماز رگ جان هر شبي در هجر توبار غم از کوه افزون ميکشمگرچه چون کاهي شدم از دست هجرمحنت و رنج دگرگون ميکشمدور از روي تو هر دم بي تو مندرد و غم اين است کاکنون ميکشمآن همه خود هيچ بود و درگذشتکين بلا از دور گردون ميکشممن که عطارم يقين ميباشدم
#سرگرمی#