-
مرا قلاش ميخوانند، هستمشاعر : عطار من از دردي کشان نيم مستممرا قلاش ميخوانند، هستمهر آن توبه کزان کردم، شکستمنميگويم ز مستي توبه کردمکه دل در مهر آن دلدار بستمملامت آن زمان بر خود گرفتمز بند ننگ و نام خويش رستممن آن روزي که نام عشق بردمهر آن چيزي که ميگويند هستمنميگويم که فاسق نيستم منمن آن عطار درديخوار مستمز زهد و نيکنامي عار دارم
#سرگرمی#