-
تا ديدهام رخ تو کم جان گرفتهامشاعر : عطار اما هزار جان عوض آن گرفتهامتا ديدهام رخ تو کم جان گرفتهاماي بس که پشت دست به دندان گرفتهامچون ز لبت نبود مرا روي يک شکردور از رخ تو مرگ خود آسان گرفتهامتا آب زندگاني تو ديدهام ز دوردر پا فتاده گوشهي هجران گرفتهامچون توشهي وصال توام دست مي ندادگر خواست وگرنه کم جان گرفتهامچون بر کمان ابروي تو تير ديدهامزان تشنه راه چشمهي حيوان گرفتهامآوازهي لب تو ز خلقي شنيدهاميارب رهي چه دور و پريشان گرفتهامآن راه چشمه د