-
خاصگان محرم سلطان عشقشاعر : عطار مست ميآيند از ايوان عشقخاصگان محرم سلطان عشقميخرامند از بر سلطان عشقجمله مست مست و جام مي به دستغرقه اندر بحر بي پايان عشقبا دلي پر آتش و چشمي پر آبمنتظر تا کي رسد فرمان عشقگوش بنهادند خلق هر دو کونکاب صافي يافت از نيسان عشقميندانم هيچکس را در جهانزانکه عشق آن وي است او آن عشقآب صافي عشق هم معشوق راستزانکه درد عشق شد درمان عشقخيز اي عطار و درد عشق جوي
#سرگرمی#