-
اي پير مناجاتي رختت به قلندر کششاعر : عطار دل از دو جهان برکن دردي ببر اندر کشاي پير مناجاتي رختت به قلندر کشيا در صف رندان شو يا خرقه ز سر برکشيا چون زن کمدان شو يا محرم مردان شوبار غم اگر خواهي از کون فزون تر کشچون فتنهي آن ماهي چون رهرو اين راهيور گفت که کافر شو هان تا نشوي سرکشخمار و قلندر شو مست مي دلبر شوبا دوست به قلاشي هم دست کني درکشچون کافر اوباشي هرچند ز اوباشياينک من و اينک سر فرمان بر و خنجر کشگفتي که به عشق اندر گر کشته شوي بهتربي زر نبود دلبر از ج