-
باد شمال ميوزد، طرهي ياسمن نگرشاعر : عطار وقت سحر ز عشق گل، بلبل نعره زن نگرباد شمال ميوزد، طرهي ياسمن نگرلالهي سرخ روي را، سوختهدل چو من نگرسبزهي تازه روي را، نو خط جويبار بينسنبل شاخ شاخ را، مروحه چمن نگرخيري سرفکنده را، در غم عمر رفته بينباد مشاطه فعل را، جلوهگر سمن نگرياسمن دوشيزه را، همچو عروس بکر بينسوسن شيرخواره را، آمده در سخن نگرنرگس نيم مست را، عاشق زرد روي بينناوک چرخ گلستان، غنچهي بي دهن نگرلعبت شاخ ارغوان، طفل زبان گشاده بيناز پي ره زني او،