-
نيست مرا به هيچ رو، بي تو قرار اي پسرشاعر : عطار بي تو به سر نميشود، زين همه کار اي پسرنيست مرا به هيچ رو، بي تو قرار اي پسرچنگ بساز اي صنم، باده بيار اي پسرصبح دميد و گل شکفت، از پي عيش دم به دمهين بشکن ز خون خم، رنج خمار اي پسرتا که ازين خمار غم، خون جگر بود مراباده بيار تا کنم، زود گذار اي پسرچند غم جهان خورم، چون نيم اهل اين جهانچند به زهد خوانيم، دست بدار اي پسرمن چو به ترک نام و ننگ، از دل جان بگفتهامتا نکنندم از جهان، هيچ شمار اي پسرچون به شمار کس ن