-
تا خطت آمد به شبرنگي پديدشاعر : عطار فتنه شد از چند فرسنگي پديدتا خطت آمد به شبرنگي پديدجان کجا آيد ز دلتنگي پديدچون ز تنگت نيست رايج يک شکرعقل نايد از سبک سنگي پديدپيش خورشيد رخت چون ذرهايتا کند بلبل خوش آهنگي پديددر زمستان روي چون گل جلوه کنچشم تو تا کي کند شنگي پديدخون من خوردست چشم شنگ تواسب صبرم ميکند لنگي پديدبي تو عمري صبر کردم وين زمانآخر آيد بو که يک رنگي پديدميکشم خواري رنگارنگ توهجر را بر صورت زنگي پديدطفلکيام هندوي وصلت مکنبر درش آيد به سرهنگي پديدگر شود