-
گر دلبرم به يک شکر از لب زبان دهدشاعر : عطار مرغ دلم ز شوق به شکرانه جان دهدگر دلبرم به يک شکر از لب زبان دهدپنداشتي که بوسه چنين رايگان دهدميندهد او به جان گرانمايه بوسهايهر بي خبر چگونه خبر زان دهان دهدچون کس نيافت از دهن تنگ او خبرجز نام از خيال دهانش نشان دهدمعدوم شيء گويد اگر نقطهي دلميک موي فيالمثل خبر از آن ميان دهدمردي محال گوي بود آنکه بي خبراز روي خود زکات به هفت آسمان دهدچون ديد آفتاب که آن ماه هشت خلدتا نوبت طلوع بدان دلستان دهدافتاد در غروب و فر