-
گر نسيم يوسفم پيدا شودشاعر : عطار هر که نابينا بود بينا شودگر نسيم يوسفم پيدا شودبويي از پيراهنش پيدا شودبس که پيراهن بدرم تا مگرزاهد منکر سر غوغا شودگر برافتد برقع از پيش رخشدل ز زلفش کافري يکتا شودور برافشاند سر زلف دو تابيشک آن دل ممني حقا شودهر دلي کز زلف او زنار ساختعقل از لايعقلي رسوا شودگر بيابد عقل بوي زلف اوهر که او مشغول اين سودا شوداز دو عالم فارغ آيد تا ابددل چرا شوريده و شيدا شودگر کسي پرسد که پيش روي اوذره سرگردان و ناپروا شودتو جوابش ده که پيش آفتاباز چنين