-
چو در غم تو جز جان چيزي دگرم نبودشاعر : عطار پيش تو کشم کز تو غمخوارترم نبودچو در غم تو جز جان چيزي دگرم نبودخود چون رخ تو بينم پرواي سرم نبودپروانه تو گشتم تا بر تو سرافشانمآن روز که بر راهت دايم نظرم نبودپيش نظرم عالم چون روز قيامت باداما چو تو را بينم از خود خبرم نبودگفتم خبري گويم با تو ز دل زارمچون تير بپيوندد کنج گذرم نبودگفتم که ز تيرت تيز از چشم تو بگريزمتنها چکنم چون کس تيمار برم نبوددر عشق تو صد همدم تيمار برم بايدجاني بکنم آخر گر آن قدرم نبودگفتي که ب