-
هر که درين دايره دوران کندشاعر : عطار نقطهي دل آينهي جان کندهر که درين دايره دوران کندجان خود آئينهي جانان کندچون رخ جان ز آينه دل بديدشرط وي آن است که پنهان کندگر کند اندر رخ جانان نظردور فتد از ره و تاوان کندور نظرش از نظر آگه بودرونق خود همچو سليمان کندگر همه يک مور ادب گوش داشتهرچه کند جمله به فرمان کندمرد ره آن است که در راه عشقعزم به خلوتگه سلطان کندکي بود آن مرد گدا مرد آنکجان تو بر شمع سرافشان کندکار تو آن است که پروانهوارتيز برون تازد و جولان کندراست چو پر