-
عطار را که عين عيان شد کمال عشقشاعر : عطار اندر حضور عقل عيانها بدادهاندعطار را که عين عيان شد کمال عشقاز بينشاني تو نشانها بدادهاندآنها که در هواي تو جانها بدادهانداين شرحها که ميرود آنها بدادهاندمن در ميانه هيچ کسم وز زبان مناز شوق شمع روي تو جانها بدادهاندآن عاشقان که راست چو پروانهي ضعيفکاندر فناي نفس روانها بدادهاندبا من بگفتهاند که فاني شو از وجود
#سرگرمی#