-
دل به سوداي تو جان در بازدشاعر : عطار جان براي تو جهان در بازددل به سوداي تو جان در بازدهرچه دارد به ميان در بازددل چو عشق تو درآيد به ميانسر به دعوي زبان در بازدور بگويد که که را دارد دوستدل برافشاند و جان در بازدهر که در کوي تو آيد به قمارجان و دل نعرهزنان در بازدهر که يک جرعه مي عشق تو خوردهمهي نام و نشان در بازدجملهي نيک و بد از سر بنهدگر همه سود و زيان در بازدهيچ چيزش به نگيرد دامنهر چه کون است و مکان در بازدجان عطار درين وادي عشق
#سرگرمی#