-
روي در زير زلف پنهان کردشاعر : عطار تا در اسلام کافرستان کردروي در زير زلف پنهان کردهمه کفار را مسلمان کردباز چون زلف برگرفت از رويتا دل من به زلف پيمان کرددوش آمد برم سحرگاهيحلقهي زلف او پريشان کردچون سحرگاه باد صبح بخاستگفت اين باد کرد چتوان کردگفتم آخر چرا چنين کرديچشم برهم نهاد و فرمان کردگفتمش عهد کن به چشم اين بارباز عهدم شکست و تاوان کردچون که پيمان ما به باد بداددل من برد و تيرباران کردچون برفتم ز چشم، او حاليگفت چشمم نکرد مژگان کردگفتم آخر شکست چشمت عهدگفت کن ز