-
تا دوست بر دلم در عالم فراز کردشاعر : عطار دل را به عشق خويش ز جان بي نياز کردتا دوست بر دلم در عالم فراز کرداز جان بشست دست و به جانان دراز کرددل از شراب عشق چو بر خويشتن فتادبيخود شد و ز ننگ خودي احتراز کردفرياد برکشيد چو مست از شراب عشقتکبير کرد بر دل و بر وي نماز کردچون دل بشست از بد و نيک همه جهاناين ديده چون فراز شد آن ديده باز کردبر روي دوست ديده چو بر دوخت از دو کونادريس وقت گشت که جان چشم باز کردپيش از اجل بمرد و بدان زندگي رسيددر هر قدم هزار حقيقت مجاز ک