-
اگر دردت دواي جان نگرددشاعر : عطار غم دشوار تو آسان نگردداگر دردت دواي جان نگردداگر هم درد تو درمان نگرددکه دردم را تواند ساخت درمانکه بر من درد صد چندان نگردددمي درمان يک دردم نسازيکه دايم بي سر و سامان نگرددکه يابد از سر زلف تو موييکه همچون چرخ سرگردان نگرددکه يابد از سر کوي تو گرديکه جانش مست جاويدان نگرددکه يابد از مي عشق تو بوييکه جز در آسمان جان نگرددندانم تا چه خورشيدي است عشقتکه تا جان فاني جانان نگردددلا هرگز بقاي کل نيابينيابد قرب تا قربان نگردديقين ميدان که جا