-
دلي کز عشق او ديوانه گرددشاعر : عطار وجودش با عدم همخانه گردددلي کز عشق او ديوانه گرددز عشق شمع او ديوانه گرددرخش شمع است و عقل ار عقل داردبه گرد شمع چون پروانه گرددکسي بايد که از آتش نترسدهمه در عالم شکرانه گرددبه شکر آنکه زان آتش بسوزدهمان بهتر که در کاشانه گرددکسي کو بر وجود خويش لرزدبه فرزيني کجا فرزانه گردداگر بر جان خود لرزد پيادهچرا گرد مقامرخانه گرددبخيلي کو به يک جو زر بميردبکل از خاکيان بيگانه گرددچو ماهي آشنا جويد درين بحرمکن تعجيل تا ترنانه گرددچو در دريا فت