-

ره عشاق راهي بيکنار استشاعر : عطار ازين ره دور اگر جانت به کار استره عشاق راهي بيکنار استکه يک جان را عوض آنجا هزار استوگر سيري ز جان در باز جان راهزاران جان نو بر تو نثار استتو هر وقتي که جاني برفشانينثارش کن که جانها بيشمار استوگر در يک قدم صد جان دهندتچو دايم زندگي تو بياراستچه خواهي کرد خود را نيمجانيز جرم خود هميشه شرمسار استکسي کز جان بود زنده درين راهخطابم کرد کامشب روز بار استدرآمد دوش در دل عشق جانانکه شاخ وصل بي باران به بار استکنون بيخود بيا تا بار يابيق