-
پي آن گير کاين ره پيش بردستشاعر : عطار که راه عشق پي بردن نه خردستپي آن گير کاين ره پيش بردستدر اول گام هرک اين ره سپردستعدو جان خويش و خصم تن گشتکه سرگرداني اين راه بردستکسي داند فراز و شيب اين راهگهي از روي خود خون ميستردستگهي از چشم خود خون ميفشاندستصد و يک جان به جانان ميسپردستگرش هر روز صد جان ميرسيدستاگر آن نفس يک ساعت بمردستدلش را صد حيات زنده بودستقدم در عشق محکمتر فشردستز سنداني که بر سر ميزنندشکه دم اندر هواي خود شمردستکسي چون ذره گردد اين هوا راشدست آ