-
بيا که قبلهي ما گوشهي خرابات استشاعر : عطار بيار باده که عاشق نه مرد طامات استبيا که قبلهي ما گوشهي خرابات استپيادهايدو فرو کن که وقت شهمات استپيالهايدو به من ده که صبح پرده دريدچه جاي دردفروشان دير آفات استدر آن مقام که دلهاي عاشقان خون شدچه مرد دين و چه شايستهي عبادات استکسي که ديرنشين مغانست پيوستهميان ببسته به زنار در مناجات استمگو ز خرقه و تسبيح ازانکه اين دل مستبرون گذر که برون زين بسي مقامات استز کفر و دين و ز نيک و بد و ز علم و عملشود يقينت که