-
چون مرا مجروح کردي گر کني مرهم رواستشاعر : عطار چون بمردم ز اشتياقت مرده را ماتم رواستچون مرا مجروح کردي گر کني مرهم رواستگر رسد بويي از آن دريا به يک شبنم رواستمن کيم يک شبنم از درياي بيپايان توهم روا باشد چو بر دل بي تو چندين غم رواستگر رساني ذرهاي شادي به جانم بي جگرحلقهاي بر در زن و گر در نيايي هم رواستچون نيايي در ميان حلقه با من چون نگينچون برون آيم ز عالم با توام آن دم رواستتا درون عالمم دم با تو نتوانم زدنآنچنان دم کي توان گفتن که در عالم رواستچون