-
هان! راز دل خستهي ما فاش مکنشاعر : فخرالدين عراقي با يار عزيز خويش پرخاش مکنهان! راز دل خستهي ما فاش مکناکنون که اسير توست رسواش مکنآن دل که به هر دو کون سر در ناورداين وصل مرا به هجر تبديل مکنخورشيد رخا، ز بنده تحويل مکنخود دهر جدا کند، تو تعجيل مکنخواهي که جدا شوي ز من بيسببي؟تا جان خسته است روسياهي ميکناي نفس خسيس، رو تباهي ميکنخاکت به سر است، هر چه خواهي ميکناکنون چو اميد من فگندي بر خاکآخر نه به جايي برسد يارب من؟آخر بدمد صبح اميد از شب منيا بر لب تو نه