-
ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟شاعر : فخرالدين عراقي چه باشد ار رخ خوبت بدين شکسته نمايي؟ز اشتياق تو جانم به لب رسيد، کجايي؟ز هجر جان من اينک به لب رسيد کجايي؟نگفتيم که: بيايم، چو جان تو به لب آيد؟جدا مشو ز من اين دم، که نيست وقت جداييمنم کنون و يکي جان، بيا که بر تو فشانممرا چهاي؟ و ندانم که با کس دگر آيي؟گذشت عمر و نديدم جمال روي تو روزيچگونه روي تو بينم؟ که در زمانه نپاييکجا نشان تو جويم؟ که در جهانت نيابمدل ز غم برهاني، مرا ز غم برهاييچه خوش بود که