-

نگويي باز: کاي غم خوار چوني؟شاعر : فخرالدين عراقي هميشه با غم و تيمار چوني؟نگويي باز: کاي غم خوار چوني؟جدا افتاده از دلدار چوني؟کجايي؟ با فراقم در چه کاري؟نپرسي هيچ: کاي بيمار چوني؟مرا داني که بيمارم ز تيماردرين رنج و غم بسيار چوني؟نياري ياد از من: کاي ز غم زارنخواهي گفت: کاي غم خوار چوني؟مرا گر چه ز غم جان بر لب آمدنگويي آخر: اي افگار چوني؟تو گر چه بينيم غلتان به خون درکه هر شب با من بيدار چوني؟سحرگه با خيالت ديده ميگفت:ز بهر تو، که هر شب زار چوني؟خيالت گفت: کري