-

چنانم از هوس لعل شکرستانيشاعر : فخرالدين عراقي که ميبرآيدم از غصه هر نفس جانيچنانم از هوس لعل شکرستانيچگونه جمع کند خاطر پريشاني؟اميد بر سر زلفش به خيره ميبندمز تير غمزهي تو لحظه لحظه پيکانيدر آن دلي، که ندارم، هميشه مييابمجهان نميشود آباد جز به سلطانيبيا، که بيتو دل من خراب آباد استگهي به چه فتد و گه به بند و زندانيچه جاي توست دل تنگ من؟ ولي يوسفبسوي ما نکند التفات چندانيچنان که چشم خمارين توست مست و خرابچگونه رحم کند بر دل مسلماني؟چو نيست در دل تو ذرهاي مسلما