-
تا تواني هيچ درمانم مکنشاعر : فخرالدين عراقي هيچ گونه چارهي جانم مکنتا تواني هيچ درمانم مکندرد من ميبين و درمانم مکنرنج من ميبين و فريادم مرسجز به درد و غصه فرمانم مکنجز به دشنام و جفا نامم مبرمبتلاي درد هجرانم مکنگر نخواهي کشتنم از تيغ غمجز به تيغ خويش قربانم مکنور بر آن عزمي که ريزي خون منپس به هر جرمي مرنجانم، مکناز من مسکين به هر جرمي مرنجور خطايي رفت تاوانم مکنگر گناهي کردم از من عفو کندرد با من گوي و درمانم مکنتا عراقي ماند در درد فراق
#سرگرمی#