-
گر چه ز جهان جوي نداريمشاعر : فخرالدين عراقي هم سر به جهان فرو نياريمگر چه ز جهان جوي نداريمعالم همه حبهاي شماريمزان جا که حساب همت ماستما شيفتهي يکي نگاريمخود با دو جهان چکار ما را؟در بند کمند زلف ياريمکي صيد جهان شويم؟ چون مابر جان همه عشق او نگاريمدر دل همه مهر او نويسيماز خاک بتر هزار باريماين خود همه هست، بر در اوبا آنکه ز عشق زار زاريمما خود خجليم از رخ ياروز گفتهي خويش شرمساريماز کردهي خود سياهروييموصلش به چه روي چشم داريم؟رويش به کدام چشم بينيم؟با اين همه ه