-
امروز مرا در دل جز يار نميگنجدشاعر : فخرالدين عراقي تنگ است، از آن در وي اغيار نميگنجدامروز مرا در دل جز يار نميگنجدوندر دلم از مستي جز يار نميگنجددر ديدهي پر آبم جز يار نميآيدغم چاره نمييابد، تيمار نميگنجدبا اين همه هم شادم کاندر دل تنگ مناز غايت تنگ آمد کين بار نميگنجدجان در تنم ار بيدوست هربار نميگنجددر بزم وصال او هشيار نميگنجدکو جام مي عشقش؟ تا مست شوم زيراک:کاندر خم زلف او دلدار نميگنجدکو دام سر زلفش؟ تا صيد کند دل راجايي که يقين آيد پندار نمي