-
اکوس تلالات بمدامشاعر : فخرالدين عراقي ام شموس تهللت بغماماکوس تلالات بمدامدر هم آميخت رنگ جام، مداماز صفاي مي و لطافت جاميا مدام است و نيست گويي جامهمهجا مست و نيست گويي ميرخت برگيرد از ميانه ظلامچون هوا رنگ آفتاب گرفترنگ و بوي سحر دهند به شامچون شب و روز در هم آميزندتا ز ساقي و مي دهد اعلامجام را رنگ و بوي مي دادنداز چه افتاد بر وي اين همه نام؟رنگ جام ارچه گشت گوناگونورنه يک رنگ بيش نيست مداماز دو رنگي ماست اين همه رنگتا صبوحي کنند خاصه و عاممجلس آراستند صبح دميعام را دردي