-
تماشا ميکند هر دم دلم در باغ رخسارششاعر : فخرالدين عراقي به کام دل همي نوشد مي لعل شکر بارشتماشا ميکند هر دم دلم در باغ رخسارشهمه در بند آن باشد که گردد گرد رخسارشدلي دارم، مسلمانان، چو زلف يار سوداييگهي گل چيند از رويش، گهي شکر ز گفتارشچه خوش باشد دل آن لحظه! که در باغ جمال اوگهاز خال لبش سرمست همچون چشم خونخوارشگهي در پاي او غلتان چو زلف بيقرار اوکه بيند ديدهي عاشق به خلوت روي دلدارش؟از آن خوشتر تماشايي تواند بود در عالمکه تا روز قيامت هم نخواهي يافت