-
ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاستشاعر : فخرالدين عراقي خروش و ولوله از جان عاشقان برخاستز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاستکه از نظارگيان ناله و فغان برخاستچه سحر کرد ندانم دو چشم جادوي تو؟که رستخيز به يکباره از جهان برخاستبه تير غمزه، ازين بيش، خون خلق مريزچه سيل خواهد ازين تيره خاکدان برخاست!بدين صفت که تو آغاز کردهاي خونريزطريق مردمي آخر نه از جهان برخاست؟بيا و آب رخ از تشنگان دريغ مدارگرم تو دست نگيري کجا توان برخاست؟چنين که من ز فراق تو بر سر آمدهامکه