-
ز سوز عشق من جانت بسوزدشاعر : عبيد زاکاني همه پيدا و پنهانت بسوزدز سوز عشق من جانت بسوزدکه اينت بفسرد وانت بسوزدز آه سرد و سوز دل حذر کنبه صد نيرنگ و دستانت بسوزدمبر نيرنگ و دستان پيش آن کوکه هر ساعت شبستانت بسوزدبه دست خويشتن شمعي ميفروزکز آن آتش گريبانت بسوزدچه داري آتشي در زير دامانکه ناگه تاب هجرانت بسوزددل اندر وصل من بستي و ترسمعبيد آن نامسلمانت بسوزدندارد سودت آن گاهي که گوئي
#سرگرمی#