-
باد صبا جيب سمن برگشادشاعر : عبيد زاکاني غلغل بلبل به چمن در فتادباد صبا جيب سمن برگشادباد چو بر گل گذرد بامدادزنده کند مردهي صد ساله راتا نکني نغمهي داود يادزمزم مرغان سخندان شنوهرزه مده عمر و جواني به بادموسم عيشست غنيمت شمارجام مي از دست نبايد نهادوقت به افسوس نشايد گذاشتنيست بدين يک دو نفس اعتمادتا بتوان خاطر خود شاددارتخت سليمان و سرير قبادخاک همانست که بر باد دادخون سياووش و سر کيقبادچرخ همانست که بر خاک ريختتا بتوان زيست يکي لحظه شادانده دنيا بگذار اي عبيد