-
مکن منع تماشايي ز ديدنشاعر : صائب تبريزي که اين گل کم نميگردد به چيدنمکن منع تماشايي ز ديدنکماني را که نتواني کشيدنچو ابروي بتان محراب خود کنپر کاهي است حاصل از پريدنمرا از خرمن افلاک، چون چشمبه پاي خفته نتوان ره بريدننگردد قطع راه عشق، بيشوقجواب تلخ از دريا شنيدنبه از جوش سخاي چشمه سارستچو نتواني به کنه خود رسيدنمزن زنهار لاف حق شناسيتهي ميبايد از دريا کشيدنپس از چندين کشاکش، دام خود راگريباني به دست خود دريدنکم از کشور گشايي نيست صائب
#سرگرمی#