-
چشم اميد به مژگانتر خود داريمشاعر : صائب تبريزي روي خود تازه به آب گهر خود داريمچشم اميد به مژگانتر خود داريماين اميدي که به دامانتر خود داريمبه گل ابر بهاران نبود دهقان راما گمانها به غرور نظر خود داريم!چيست فردوس که در ديدهي ما جلوه کند؟آنچه از توشهي ره بر کمر خود داريمگوشهي دامن خالي است، که چشمش مرساد!خجلت از نخل دل بي ثمر خود داريمخشک گرديد و نشد طفلي ازو شيرين کامخشت خامي است که در زير سر خود داريمزانهمه قصر که کرديم بنا، قسمت ماچه خبر ما ز دل ن