-
ازباد دستي خود، ما ميکشان خرابيمشاعر : صائب تبريزي در کاسه سرنگوني، همچشم با حبابيمازباد دستي خود، ما ميکشان خرابيمبا شيشهايم يکدل، يکرنگ با شرابيمبا محتسب به جنگيم، از زاهدان به تنگيمآنجاکه زاهدانند، لب خشک چون سرابيمآنجاکه ميکشانند، چون ابر تر زبانيمدر چشم ميپرستان، چون قطرهي شرابيمدر گوش عشقبازان، چون مژدهي وصاليمبر خار و گل سمن ريز، چون نور ماهتابيمبا خاص و عام يکرنگ، از مشرب رساييمآنجاکه خار خشک است، چشم تر سحابيمآنجاکه گل شکفته است، شبنم طراز