-
نه چون بيد از تهيدستي درين گلزار ميلرزمشاعر : صائب تبريزي که بر بيحاصلي ميلرزم و بسيار ميلرزمنه چون بيد از تهيدستي درين گلزار ميلرزمز بيم چشم بد بر ديدهي بيدار ميلرزمز بيخوابي مرا چون چشم انجم نيست پرواييدرين ميخانه بر هر کس که شد هشيار ميلرزمبه مستي ميتوان بر خود گوارا کرد هستي راز بس بر خويشتن از سردي بازار ميلرزمبه چشم ناشاسان گوهرم سيماب ميآيدنسيمي گر وزد بر طرهي دلدار ميلرزمبه زنجير تعلق گر چه محکم بستهام دل رابه آب روي خود چون